حمایت حزب مشارکت از ابراهیم یزدی برای چه؟!
خبر دستگیری ابراهیم یزدی دبیرکل گروهک غیرقانونی نهضت آزادی به همراه هاشم صباغیان، دکتر غفار فرزدی و احد رضایی از اعضای شورای مرکزی نهضت آزادی ایران، به اتفاق دکتر سید علی اصغر غروی مسئول شاخه اصفهان این گروه که برای شرکت در مراسم ختمی مربوط به یکی از اعضاء نهضت آزادی در شهر اصفهان به این شهر سفر کرده بودند، خیلی زود مورد توجه رسانه های خبری جریان فتنه قرار گرفت.
این بازداشت که در روز جمعه 9 مهرماه 1389 صورت گرفته همچنان تداوم دارد و دبیرکل نهضت آزادی در زندان بسر می برد و اخیرا" تلاشهای فراوانی برای آزادی وی صورت گرفته است.
مدتی پیش(2/9/89) هشت تن از روشنفکران سکولار خارجنشین که در حوادث فتنه 88 بطور کامل در به جبهه ضدانقلاب پیوستند، با انتشار نامه ای به بان کی مون دبیرکل سازمان ملل، از او خواستند که از اختیاراتش و «همه اهرمهای بینالمللی» برای آزادی زندانیان سیاسی ایران بهویژه ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی استفاده کند. این هشت تن عبارت بودند از: شیرین عبادی، عبدالکریم سروش، محسن کدیور، عطاء الله مهاجرانی، حسن یوسفی اشکوری، عبدالعلی بازرگان، احمد صدری و محمود صدری
حمایت روشنفکران سکولار از دبیرکل تشکلی کاملا لیبرال که جای تعجب ندارد، اما آنچه قابل است صدور بیانیهای است که در پای آن امضای برخی از اعضای محوری جریان دوم خرداد و حزب منحل شده مشارکت همچون محمدرضا خاتمی، عبدالله رمضانزاده، مصطفی معین، زهرا رهنورد به چشم میخورد. دیگر امضا کنندگان عبارتند از: عزت الله سحابی، حسین شاه حسینی، احمد صدر حاج سید جوادی، هادی کحال زاده، فخرالسادات محتشمیپور، الهه مجردی.
مورد توجه این بیانیه تعریف و تمجیدی اعضای فعال جبهه دوم خرداد و اعضای محوری حزب منحل شده مشارکت است که از مواضع ابراهیم یزدی شده است. نویسندگان بیانیه از یزدی به عنوان «یکی از شناختهشدهترین و دیرپاترین شخصیتهای سیاسی ملی ایران» یاد کرده و در وصف سوابق وی مینویسند:
«نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر ابراهیم یزدی و مهمترین مطالبات وی به ویژه در سالیان اخیر، یعنی تلاش در راستای تحقق حاکمیت قانون و محدود و پاسخگو ساختن قدرت مقامات رسمی در چارچوب حقوق ملت و تعمد حکومتگران در آشکارسازی ابعاد غیرقانونی بازداشت ایشان از سوی دیگر، حکایت از آن دارد که چنین اموری، افزون بر کینه شخصی برخی مقامات و ماموران امنیتی، تنها به خواست و در راستای منافع فردی و گروهی کسانی میتواند انجام پذیرد که این روزها بیهیچ واهمهای از ابراز دشمنی با مردمسالاری و حکومت قانون، عنان امور را به کف دارند.»
در مورد ادعاهای مطرح شده در بیانیه فوق توجه به چند نکته ضروری است:
1- مواضع و عملکرد نهضت آزادی: نهضت آزادی از جمله گروههای منحرفی بود که از ابتدای شکل گیری در دهه 40 در مسیری متفاوت از خط امام(ره) و اسلام ناب شکل گرفت.
ریشه تفکرات نهضت آزادی را باید در جبهه ملی جستجو کرد. بررسی روح حاکم بر محتویات مرامنامه ی نهضت آزادی به روشنی نشان میدهد که بر عناصری چون «ایرانیت، تبعیت از قانون اساسی و مصدقی بودن» تأکید و بر «اسلامیت» به طور عرضی و حاشیهای اشاره شده است. این محور نبودن اسلام در مرامنامه نهضت به خوبی لیبرال بودن این جریان را آشکار می سازد و این همان انحرافی است که شهید بزرگوار بهشتی سالها قبل به آن اشاره نموده بود. کتر بهشتی درباره "نهضت آزادی" و ماجرای شکل گیری آن میگوید:
«وقتی که نهضت آزادی تشکیل شد با خوشحالی از این خبر استقبال کردم و وقتی در اساسنامه از اسلام به عنوان یک مکتب و از نهضت آزادی به عنوان یک حزب اسلامی تمام عیار یاد نشده بود به دوستان بنیانگذار نهضت آزادی انتقاد کردم و گفتم که این حزب مکتبی نیست، اسمش را هم گذاشته اید نهضت آزادی، آزادی که همه اسلام نیست، از مسائل مهم بشری است و از ارکان اسلام، ولی همه اسلام نیست. دوستان گفتند: برای اینکه ما می خواستیم آنهایی که روی عنوان اسلام آلرژی دارند از این تشکیلات فرار نکنند، ولی حقیقتش این که قصد فقط اسلام نبود. قصد این بود که مرامنامه نشان میداد که یک عده مسلمان آمدهاند یک حزب درست کرده اند; اما در این تشکیلات سیاسی، اسلام را به عنوان یک مکتب تمام عیار مطرح نکرده اند.»
مهندس بازرگان نیز در جلسة تأسیس نهضت آزادی ایران که در تاریخ 25 اردیبهشت ماه 1340 در منزل آیت الله فیروزآبادی تشکیل شده بود، اعلام داشت که نهضت آزادی به هیچ وجه من الوجوه در صدد ایجاد دکّانی در مقابل جبهة ملّی ایران و در عرض آن نیست، بلکه در طول آن و در حکم یکی از عناصر تشکیل دهندة آن است.
این عبارات به خوبی میتواند وضعیت نهضت آزادی را در میان سه جریان اصلی سیاسی فعال در دهه 40 و 50 را که شامل جریان ملیگرا، جریان چپ گرا و جریان اسلامی میباشد، نشان دهد. به نحوی که نهضت آزادی را باید در ذیل جریان ملی گرا دسته بندی نمود.
اصلی این زاویه با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری جمهوری اسلامی بیش از پیش آشکار شد و مهندس بازرگان که در راس جایگاه نخست وزیری قرار داشت در کمتر از ده ماه بعد از تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام مجبور به استعفا گردید و نتوانست با ملت انقلابی و جریان خط امام همکاری داشته باشد.
نهضت آزادی در مجلس شورای اسلامی نیز تا زمانی عزل بنی صدر حضور نسبتاً فعال داشت پس از تصویب عدم کفایت سیاسی بنی صدر از مقام ریاست جمهوری توسط مجلس شورای اسلامی و عزل وی توسط امام خمینی(ره) نهضت آزادی تقریباً حالت انزوا پیش گرفت و از آن به بعد به صورت فعال در اداره امور کشور حضور نیافت.
اگر از خیانتها و خسارتهای وارده به انقلاب در دوران حاکمیت دولت موقت بگذریم، جریان نهضت آزادی بعد از کنارهگیری از قدرت نیز همچنان در خط خیانت به انقلاب حرکت کرد که همپیمان شدن با جریان منافقین و بنیصدر و تضعیف جبهه انقلاب در هشت سال دفاع مقدس در برابر رژیم بعثی از جمله اقدامات ثبت شده در پرونده نهضت آزادی است.
نهضت آزادی در 8 سال جنگ که همه دنیای استکبار از صدام پشتیبانی می کرد، همواره به تخریب روحیه مردم، نفی دفاع مقدس، محکوم کردن ادامه جنگ، همراه اتهامات عدیده به مسؤولان نظام اقدام کرده است. در قطعنامه ششمین کنگره نهضت آزادی در اسفند 62 آمده است: «نگران آینده جنگ و فرجام نامعلوم آن و گسترش خرابی آن و گسترش خرابی و خسارات مادی و معنوی که به صورت مسابقهای برای دو ملت ایران و عراق درآمده میباشیم». و طی نامهای در اردیبهشت 67، امام را در ادامه جنگ 8 ساله مقصر اعلام میکند: «آیا وقت آن نرسیده است که رهبر انقلاب، بازگشتی به خود، و به خدای خود کرده و تجدید نظری در تصمیم و تصورات گذشته بفرمایید».
نامه مشهور حضرت امام(ره) در سال 1366 به آقای محتشمی که آن زمان وزارت کشور دولت مهندس موسوی را بر عهده داشت به خوبی میتواند ماهیت این جریان را آشکار سازد. در بخشی از این پیام که میتوان از آن به عنوان مانیفیست نظام اسلامی در مواجهه با جریانهای فتنهگر یاد کرد آمده است:
»در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی، مسائل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است. آن چه باید اجمالاً گفت، آن است که پرونده این نهضت و همین طور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب، شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی، طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد آن است که شاید آمریکای جهان خوار را ـ که هر چه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از ستم کاری او است ـ بهتر از شوروی ملحد میدانند و این از اشتباهات آنها است.
در هر صورت به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آن چه من مشاهده کردم از انحرافات آنها که اگر خدای متعالی عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملتهای مظلوم، به ویژه ملت عزیز ما، اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی، صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانون گذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه، موجب فساد عظیم ممکن است شوند، از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین ـ این فرزندان عزیز مهندس بازرگان ـ بیشتر و بالاتر است...
نتیجه آن که نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.»
با توجه به چنین عملکردی از نویسندگان این بیانیه باید پرسید آنچه تحت عنوان "کارنامه سیاسی دکتر ابراهیم یزدی" یاد شده است به فرموده حضرت امام(ره) در آن چیزی جز خیانت به اسلام و انقلاب و ملت مشاهده نمیشود! و بکارگیری تعابیری چون "یکی از شناختهشدهترین و دیرپاترین شخصیتهای سیاسی ملی ایران" نیز دروغ و فریبی بیش نبوده و تنها با هدف بزرگ نمایی شخصیتهای سوخته و احیای مجدد ورشکستگان سیاسی صورت گرفته است.
2- عملکرد ابراهیم یزدی: فارغ از بررسی عملکرد نهضت آزادی، مروری بر کارنامه یزدی به خوبی نشان میدهد که چنین اظهاراتی جز بزرگنمایی و فریب افکاری عمومی ناآگاه نسبت به این سابقه نیست.
یزدی متولد سال 1310 در قزوین است که از جوانی به جریان جبهه ملی پیوست. وی پیش از اینکه فعالیت برجسته و قابل توجهی در داخل کشور داشته باشد و قبل از جدا شدن بازرگان و همراهانش از جبهه ملی و تاسیس نهضت آزادی در سال 1340، وی به آمریکا رفت و سالهای سال در شهر هوستون از ایالت تگزاس زندگی کرد. گفته میشود در این دوران وی با تغییر تابعیت، شهروندی کشور آمریکا را پذیرفت و سالها در آنجا زندگی کرد و فعالیتهای سیاسی خود را در قالب نهضت آزادی خارج از کشور ادامه داد. لذا سوابق مبارزات سیاسی قابل توجهی از جمله محکومیت به زندان و تبعید در پرونده وی ثبت نشده است. در این سالها وی تحت تاثیر بزرگانی چون دکتر مصطفی چمران از رویکردهای لیبرالیستی نهضت آزادی داخل کشور و آراء و نظرات پوزیتویستی مهندس بازرگان فاصله گرفت و به خط و رویکرد مبارزاتی حضرت امام(ره) و جریان اسلامی نزدیک شد و در این شرایط بود که با هجرت امام از عراق به فرانسه در پاییز 1357 وی نیز به نوفل لوشاتو رفت تا در کنار امام(ره) قرار گیرد.
با تشکیل دولت موقت وی به عنوان معاون نخست وزیر در امور انقلاب و پس از استعفای دکتر کریم سنجابی از پست وزارت امور خارجه به عنوان وزیر خارجه دولت انتخاب میشود. همچنین در سالهای ?? و ?? سرپرستی موسسه کیهان را بر عهده داشت. وی در این ایام بار دیگر از خط امام فاصله گرفت و با نزدیک شدن به مهندس بازرگان در طیف جریان لیبرال قرار گرفت.
او همراه با استعفای مهندس بازرگان در 15/8/58 از دولت کناره گیری کرد. با برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی در این انتخابات از تهران کاندیدا شد و در دور اول انتخابات به وکالت مجلس انتخاب شد.
در طول دهه 60، 70 و 80 یزدی به عنوان نفر دوم نهضت آزادی در جبهه ضدانقلاب و اپوزیسیون نظام قرار گرفت و مواضع ثبت شده به نام نهضت آزادی را میتوان به پای وی نیز نوشت. با مرگ مهندس بازرگان در سال 30 دی ماه 1373 به عنوان دبیرکل نهضت آزادی انتخاب شد. انتخاب وی بر سرعت حرکت این گروه انحرافی در فاصله گرفتن از آرمانهای ملت و نظام اسلامی افزود و بیش از آنان را به جبهه دشمنان خارجی انقلاب اسلامی نزدیک نمود.
در لابلای پرنده 40 ساله فعالیت سیاسی ابراهیم یزدی، آنقدر اقدامات سیاه و خیانت آمیز فراوان است که دیگر اجازه درخشندگی اقدامات مثبت فراهم نمیآید! اما معلوم نیست که سران حزب غیزقانونی مشارکت با چه اهداف و نیاتی قصد دارند تا از یزدی یک اسطوره ساخته و وی را به عنوان «یکی از شناختهشدهترین و دیرپاترین شخصیتهای سیاسی ملی ایران» برای نسل جوان امروز معرفی نمایند.
جمع بندی: طبق آنچه در بررسی پرونده نهضت آزادی و ابراهیم یزدی حاصل میآید، این گروه غیرقانونی از همان ابتدای شکل گیری با آرمانهای نهضت اسلامی ملت ایران فاصله داشته و تشکیل نظام اسلامی این فاصله به رویارویی و تقابل ختم گردیده است. این موضوع مطلب پنهان و غیرآشکاری نیست که افرادی چون محمدرضا خاتمی، رمضان زاده، رهنورد، معین و دیگر امضا کنندگان نامه از آن بی اطلاع باشند.
حقیقت آن است که اتخاذ چنین مواضعی را باید در ذیل ماجرای استحاله فکری - سیاسی جریانی دید که روزگاری نه چندان دور خود را به عنوان جریان چپ و مدافع خط امام و اسلام انقلابی تعریف میکردند. این جریان با تفکرات ضدسرمایهداری خود را در مقابل جریان نهضت آزادی تعریف میکرد اما متاسفانه در سالهای گذشته آنقدر دگرگون شده که در صف حامیان نهضت آزادی و ابراهیم یزدی در آمده و با عزت الله سحابی و صدر حاج سید جوادی بیانیه مشترک صادر میکند!
این جریان تلاش دارد با مظلوم نمایی همچنان کورسوی امیدی برای ادامه حیات سیاسی خود بعد از شکست فتنه 88 نگه دارد. و چون همه چیز را از دست رفته میبیند، سناریوی مظلوم نمایی را با هدف فشار بر دستگاه قضایی برای آزادی مجرمانی که در فتنه اخیر دست داشته و آتش بیار معرکه بودند، در دستور کار قرار داده است. غافل از آنکه حمایتهای اینچنینی از ورشکستگان سیاسیای همچون ابراهیم یزدی تنها چهره این افراد را نزد ملت ایران منفورتر خواهد نمود.
همچنین این حمایت از جایگاه کلیدی ابراهیم یزدی و نهضت آزادی در جریان فتنه 88 حکایت دارد و نشان میدهد که این جریان از همپیمانان اصلی حامیان موسوی و کروبی بوده که حال بعد از دستگیری برای آزادی آن بسیج شده اند! روابط پنهان نهضت آزادی و جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین و مجمع روحانیون و موسوی و کروبی و در یک کلام جبهه فتنه گران نیاز به بررسی دقیقتری دارد.
نوشته شده توسط :مهدی سعیدی::نظرات دیگران [ نظر]